سلنا

17 ماهگی سلنا

سلام دوستای گلم.الان که ارم این مطالب و می نویسم 12 مهر ماه سال 95 هستش.نمی دونم چه جوری بگم و از کجا از اتفاقهایی که برامون اوفتاد.یک ساله که هر موقع خواستم این وبلاگ و بروز کنم نتونستم. پارسال 27 شهریور سال 94 من وقتی طبق معمول از سرکار اومدم خونه ی پدرم  تا سلنا رو ببرم خونه، طبق معمول  بابام و سلنا تو حیاط بازی می کردن.بابام گفت: (بیا دخترم اینم سلنا تحویله شما.سلنا ببین مامانت اومد) ولی دیدم بابام سرش درد می کنه فکر کردیم سردرد معمولیه. گفت برم بخوابم. ما هم ناهار خوردیم رفتیم استراحت کردیم.یه دفعه خواهرم غزاله اومد صدا کرد بابا حال نداره و حیاط نشسته . زنگ زدیم فوریتهای پزشکی و اومدن گفتن فشارش 19 هستش . از بابام چند تا سوال...
16 مهر 1394

16ماهگی سلنا

ماهگیت مبارک عروسکم. این خانم خوشگله رو می بینید عینک دودی زده چه ژستی گرفته. اینم سلنا و باباجون.سلنا خیلی باباجونشو دوست داره.مدام با هم در گردش و حیاط گردی و جوجو بازی هستن. اینجا هم سلنا طبق معمول تو حیاط با باباجون هستش و شلوغ کاری می کنه.    این خانم کوچولو هم اومده پیاده روی.کرم مامانشم نمیده.       ...
17 شهريور 1394

روز دختر مبارک

روی پیشونیه فرشته ها نوشته هرکی دختر داره، جاش وسط بهشته یکی یدونه دختر، چراغ خونه دختر   گلابتونه دختر، ماه آسمونه دختر قند و نباته دختر، همیشه باهاته دختر   اسم قشنگو نازش ورد لباته دختر                                            سلنای عزیزم، دختر نازم روزت مبارک ...
25 مرداد 1394

15 ماهگی سلنا

ماهگیت مبارک. عزیز دلم دیگه داره واسه خودش خانمی میشه! تقریبا از وقتی که راه افتاد دیگه بدون کفش بیرون نمیبرمش این شد که تا کفشش رو میبینه میفهمه داستان چیه بعضی وقتها هم کفشش رو میاره با یه دست کفش رو میگیره با یه دست پاشو میخواد بکنه توش بعد از این که کمکش کردم و کفشش رو پوشیدم در رو نشون میده و میره پشت در وامیسته تا من بیام. چندر روز پیش تصمیم گرفتم اجزای صورت رو یادش بدم همرو گفتم ولی وقتی می گم دماغت کو دماغشو خیلی شیرین میکشه بالا. شناختش نسبت به اطرافش بیشتر شده مثلا وقتی میگیم سلنا توپت کو میره برو بیار، میاره یا کفشات کو نشون میده. چند روز پیش به طور اتفاقی متوجه شدم چند تا دندون از بالا همزمان داره...
17 مرداد 1394

سلنای 14 ماهه من

  ماهگیت مبارک. این روز ها همچنان در گیر غذا خوردن سلنا هستم به روشهای مختلف میخوام گولش بزنم که غذاشو بخوره، حسابی کم غذا شده و شاید به دلیل گرمای هوا باشه.حالا دیگه گولم نمی خوره نگه میداره دهنشو سریه فرصت از دهنش غذارو میده بیرون !!!!!!!!!!!!  از کارای جدید و با نمک که یاد گرفته، اینه که می ترسونه،بهش م ی گم مامانو بترسون میگه هووو... هر جایی آهنگ بزاری پا میشه دست میزنه و دستاشو تکون میده و میرقصه. یه چیز دیگه تمام خواسته هاشو با رفتاراش نشون میده،مثلا آب میخواد انگشتمو میگیره میبره منو کنار یخچال اشاره می کنه  خیی چیزای دیگه یادم بیوفته میگم.   جاتون خالی - بفرمای...
17 تير 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سلنا می باشد